آخرين تقلاها در دولت باراك اوباما براي لغو برجام. مجلس نمايندگان امريكا روز پنجشنبه طرح منع فروش هواپيماهاي مسافربري توسط شركت ايرباس و بويينگ به ايران كه پيشتر مورد موافقت دولت اوباما قرار گرفته بود را تصويب كرد. ٢٤٣ راي موافق نمايندگان جمهوريخواه در برابر ١٧٤ راي مخالف دموكراتها كنار هم نشست تا با اين طرح از صدور مجوزهاي لازم توسط وزارت خزانهداري امريكا براي بانكهاي امريكايي جهت انجام تراكنشهاي مالي فروش اين هواپيماها جلوگيري شود. در حال حاضر اين طرح بايد براي تاييد نهايي به مجلس سنا برود و پس از آن تنها با امضاي رييسجمهور است كه قابل اجرا شدن است. اوباما نيز با اين استدلال كه اين طرح نقض برجام به حساب ميآيد، از وتوي قاطع و بيچون و چراي آن سخن به ميان آورده است. باراك اوبامايي كه از وتوي طرحهايي كه برجام را تحتالشعاع قرار دهد سخن ميگويد تا چند هفته ديگر از كاخ سفيد ميرود و عنان كار را جمهوريخواهي به دست خواهد گرفت كه از انتصابهاي اين روزهايش و سخنان تند و تيزش در روزهاي رقابتهاي انتخاباتي نگاهش به توافق هستهاي با ايران هويدا بود.آيا رييسجمهور جديد امريكا در كنار كنگرهاي در اختيار جمهوريخواهان برجام را حفظ ميكند يا به هر وسيلهاي مقدمات نقض آن را فراهم خواهد كرد؟ پرسشهايي از اين دست را با مهدي ذاكريان، استاد روابط بينالملل دانشگاه درميان گذاشتيم. مشروح اين گفتوگو به شرح زير است:
مجلس نمايندگان امريكا روز پنجشنبه طرح منع فروش هواپيماهاي مسافربري توسط شركت ايرباس و بويينگ به ايران را تصويب كرد. در مقطع فعلي گفته ميشود كه اين طرح حتي اگر در سنا هم تاييد شود با وتوي اوباما نجات پيدا ميكند و قرارداد ايمن باقي ميماند. تكليف چنين طرحهايي در دولت دونالد ترامپ با توجه به آرايش حزبي كنگره كه در اختيار جمهوريخواهان است، چيست؟
باور من اين است كه چنين طرحهايي كه در كنگره مطرح ميشوند، بيشتر ماهيتي تبليغي و سياسي دارند تا ماهيتي عملياتي و اجرايي. از اين دست طرحهايي كه به تصويب رسيده در كنگره امريكا كم نيستند و ميتوان مثالهاي متعددي زد. مثلا كنگره امريكا پايتخت اسراييل را اورشليم يا همان بيتالمقدس دانسته ولي وزارت امور خارجه امريكا هيچگاه آن را به رسميت نشناخته است. درباره ايران نيز بسياري از مصوبات كنگره از همين ماهيت برخوردار هستند و براي تحت فشار قرار دادن ايران از يكسو و از سوي ديگر، انگشتنما و شرمسار كردن ايران در صحنه بينالمللي هستند تا اينگونه با حيثيتمان بازي كنند. اين رويه هميشه بوده و از اين پس هم ادامه خواهد داشت ولي اينكه دولت امريكا چقدر آنها را عملياتي كند و به آن بها بدهد، به محاسبه دستگاه مديريتي بازميگردد. فرقي نميكند اوباما بر سركار باشد يا ترامپ، دستگاه مديريتي امريكا ارزيابيهايش را با توجه به روابط با كشورها و منافعش و شرايط بينالمللي تنظيم ميكند. بهطور مثال، اسراييل سلاحهاي كشتارجمعي را توليد ميكند يا عربستان حقوق بشر را بهشدت نقض ميكند ولي امريكا در روابط با اين كشورها، مناسباتش را متناسب با اهدافي كه دارد، تنظيم ميكند. درباره ايران و برجام نيز دستگاه مديريتي امريكا ميداند كه برجام، توافقي چندجانبه است و اساسا امريكا نميتواند به عنوان عضوي از برجام آن را لغو يا اجرا نكند. جمهوريخواهان كنگره در زمان اوباما به دليل دشمني با رييسجمهور وقت، براي تحت فشار قرار دادن او طرحهايي را تصويب ميكردند تا او را متزلزل كنند كه اوباما در اين باره از حربه وتو استفاده ميكرد اما در دوره ترامپ، اساسا جمهوريخواهان كنگره كاري را نخواهند كرد كه او در صحنه بينالمللي متزلزل شود. دولت ترامپ هم از حداقل قواي عاقله برخوردار خواهد بود تا خود را وارد چالش نكند و به همين خاطر محدوديتهاي نقضكننده برجام را به شكل مستقيم نميپذيرد.
اين طرح با ٢٤٣ راي موافق نمايندگان جمهوريخواه در برابر ١٧٤ راي مخالف دموكراتها به تصويب رسيد. در اين ميان هفت نماينده دموكرات نيز در موافقت با اين طرح به جمهوريخواهان پيوستند. با توجه به اينكه برخي دموكراتهاي كنگره در زمان توافق هستهاي مخالف برجام و تعامل با ايران بودند، فكر ميكنيد اين حزب با توجه به از دست دادن كاخ سفيد و همچنين در اقليت حزبي بودن در كنگره پس از روي كار آمدن دولت ترامپ نقش حامي برجام به عنوان ميراث رييسجمهوري دموكرات را ايفا كند؟
من فكر ميكنم رويكرد ضدايراني حزب دموكرات در اين دوره قويتر شود، بهخصوص اينكه آنها هماكنون در موقعيت اپوزيسيون دولت ترامپ قرار گرفته و ميخواهند براي دولت چالش ايجاد كنند. در تمامي كشورها و بهخصوص امريكا، جناح اقليت براي آنكه ثابت كند در رابطه با دشمنان اين كشور، از دولت نگرانتر هستند، مخالفت بيشتري با تعاملات بينالمللي نشان خواهند داد درست همان كاري كه جمهوريخواهان در زمان اوباما درباره ايران انجام ميدادند. در اين دوره نيز بايد در مسائلي همچون حقوقبشر، منطقهاي و تروريسم و... انتظار رويكرد سختگيرانهتري داشته باشيم.
در مساله برجام چطور؟ به هر حال برجام در دولتي دموكرات به دست آمد؟
دموكراتها ادعاي ميراث بودن اين مساله را دارند ولي برجام كه دستاورد يك حزب نيست. برجام نيز حاصل تلاشهاي يك يا دو كشور نيست بلكه پنج كشور ديگر به همراه ايران و اتحاديه اروپايي به پاي ميز مذاكره نشستند و برجام به دست آمد و شوراي امنيت سازمان ملل نيز در قالب قطعنامه ٢٢٣١ بر آن صحه گذاشت. اگر دولتي عوض شود تعهدات آن كشور رفع نميشود. دموكراتها هم از اين مساله آگاه هستند و ميدانند اگر امريكا بخواهد در روند اجراي برجام خللي ايجاد كند، چه پيامدهايي متوجه اين كشور است. حتي طرفداران ترامپ نيز ميگويند هماكنون زمان لغو توافق هستهاي نيست و حرفي كه ميزنند درباره مذاكره مجدد براي برخي از بندها است كه آن هم امكانپذير نيست. اگر همه اينها را كنار بگذاريم و امريكاييها برجام را هم كنار بگذارند، شرايط براي ايران مانند قبل نيست. فشارها هم مانند گذشته نيست. برنده اين بازي خطرناك - كه بعيد ميدانم صورت بگيرد - ايران خواهد بود چون جامعه جهاني ديگر مانند گذشته پشت امريكا نخواهد بود زيرا آژانس به عنوان مسوول راستيآزمايي برجام تاييد كرده است كه ايران فعاليتهايش منطبق با برجام و ان. پي. تي بوده و انزوا و مشكل براي دولت امريكاست.
در يك سال گذشته از برجام، اوباما هر بار طرح جديدي از سوي مخالفان برجام در كنگره مطرح ميشد تهديد به وتو ميكرد و به اين طريق حيات برجام را تضمين ميكرد. آيا فكر ميكنيد با توجه به موضعگيريهاي ترامپ درخصوص برجام وي نيز دست به چنين اقدامي بزند؟
در دوره ترامپ، اوضاع با دوران اوباما متفاوت است. بايد ديد وزير امور خارجه امريكا چه كسي ميشود. مناسبات ميان كنگره و دولت امريكا و همچنين مناسبات تهران و واشنگتن چگونه خواهد شد. در دوران اوباما، دولت دموكرات بود و كنگره جمهوريخواه و به همين خاطر، جمهوريخواهان براي تحت فشار قرار دادن دولت، از اين دست مصوبات را طراحي ميكردند. هماكنون هم دولت و هم كنگره در دستان جمهوريخواهان است. در چنين شرايطي، كنگره به نوع مناسبات ميان دولت امريكا و ايران مينگرد و گامهايش را بر اين اساس برخواهد داشت. ولي با همه اين تفاصيل، جمهوريخواهان نيز به اين نكته رسيدهاند كه ايران بيشترين ثبات و امنيت را در خاورميانه دارد. با اين نتيجهگيري درصدد مهار يا مذاكره با ايران برخواهند آمد. هر كدام از اين رفتارها، نيازمند گفتوگو با ايران است. در مقطع كنوني نيز ايران از يك شانس برخوردار است و آن، اينكه از يك وزارت خارجه تخصصي و حرفهاي برخوردار است كه در تعاملاتش در عرصه منطقهاي و بينالمللي، منطقش بر طرف مقابل غلبه پيدا ميكند و ميتواند خطر را مهار كند. پس اينكه از طرف مقابل نگران باشيم، اين نگراني غلط است زيرا دستگاه ديپلماسي ما با ادبيات نظام بينالمللي، اتحاديه اروپايي و امريكا آشناست. وقتي بايد احساس خطر كرد كه افرادي با شعار نابودي طرف مقابل روي كار بيايند و سران كشور مقابل نيز از ادبيات بينالمللي آگاهي نداشته باشند و فكر كنند با شعار دادن ميتوان طرف مقابل را تضعيف كرد. مهارتهايي در دنياي امروز وجود دارد كه ميتوان به صورت ديپلماتيك طرف مقابل را به عقب بازگرداند و ايران از اين مهارتها در سالهاي اخير استفاده كرده است. هماكنون اسراييل به دليل تداوم اشغالگرياش، عربستان به دليل ديكتاتوري و نقض حقوقبشر و امريكا به دليل حمايت از دولتهاي اقتدارگرا امروز در محاق هستند و ايران توانسته اين مساله را براي جامعه بينالملل آشكار كند و همين مساله موجب نگراني تندروهاي سعودي، اسراييلي و امريكايي شده است.
اگر ترامپ رويه اوباما را در معلق كردن تحريمهاي امريكا و همچنين مخالفت با طرحهايي كه ميتواند نقض برجام به حساب آيد ادامه ندهد، راهكارهاي پيشروي ايران براي حفظ برجام چه خواهد بود؟
مهمترين راهكار ايران، تعهد برجام است. ايران بايد نشان دهد طرفي كه به توافق پايبند بوده، تهران و طرفي كه برخلاف تعهدات و قولهايش عمل كرده، واشنگتن است و اينگونه به طرف امريكايي فشار سياسي وارد كند. با اين وجود، نخستين راهكار رسيدگي به اين مساله در برجام پيشبيني شده و آن، كميته حل اختلاف است. ايران بايد از مكانيزم طراحيشده براي فشار به امريكا استفاده كند. در درجه دوم، ايران ميتواند از ظرفيت اعضاي ١+٥ براي اعمال فشار به امريكا در جهت پايبندي به تعهداتش استفاده كند. در صورتي كه اين راهكارها جواب نداد و امريكا و ديگران به نقض برجام ادامه دادند، ايران ميتواند به شرايط قبل بازگردد و اين آخرين راهكاري است كه ميتواند موجب فشار بينالمللي به طرف مقابل شود. در چنين فضايي، فشار به ايران نيز مانند قبل نيست.
بسياري از تحليلگران بينالمللي ميگويند كه كنگره امريكا در حالي به دنبال نقض برجام است كه با به رسميت شناخته شدن برجام از سوي شوراي امنيت سازمان ملل اين توافق به يك قانون بينالمللي تبديل شده است. چنين استدلالي تا چه اندازه ميتواند دست و پاي دولت آتي امريكا براي نقض برجام را ببندد؟
قطعنامه ٢٢٣١ شوراي امنيت، نهتنها دست امريكا بلكه دست تمام كشورها را براي نقض برجام بسته است. اين قطعنامهاي است كه با اجماع كامل همراه بوده و حتي يك راي ممتنع نيز نداشته است. هر كشوري اين قطعنامه را نقض كند، قطعنامهاي با اجماع كامل بينالمللي را نقض كرده و همين فشار سياسي سنگيني بر آن كشور ايجاد ميكند. از طرفي، قطعنامه ٢٢٣١، قطعنامهاي فصل هفتمي است. نكتهاي كه در اين راستا قابل ذكر است، آن است كه منابع حقوق بينالملل امروز دچار تحول شده و منابعش ديگر منابع كلاسيك مانند معاهدهها نيستند. قطعنامههاي شوراي امنيت يكي از منابع جديد حقوق بينالملل هستند. پس ناقض برجام، ناقض منابع حقوق بينالمللي هم است و ميتواند در شمار كشورهايي قرار بگيرد كه صلح و امنيت جهاني را تهديد كرده است.
تا چه اندازه با اين تعبير موافق هستيد كه تمايل ترامپ براي كار كردن با روسيه بهخصوص در پروندههاي مشترك ميتواند فضاي بازي را براي ايران ايجاد كند و به بيان ديگر، مسكو مانع از اقدامهايي از سوي امريكا خواهد شد كه به نقض برجام منتهي ميشود؟
اينكه باور داشته باشيم، روسيه متحد استراتژيك ما است يا خواستار تحقق منافع ملي ما است، تصور درستي نيست و لذا نبايد از نزديكي روسيه و امريكا خوشبين باشيم. روسها در تاريخ سياست خارجي خود با تمامي كشورها ثابت كردهاند سياست خاص خود را دنبال ميكنند و منافع و بقاي روسيه از هر چيز ديگر برايشان مهمتر است و در اين داستان، حتي دوستان نزديك خود را هم ذبح كردهاند. ما نبايد داستان اوكراين و بلاروس را فراموش كنيم. حتي اين مساله در ماجراي ايران هم رخ داد. آنها به همه قطعنامههاي تحريمي عليه ايران راي مثبت دادند و حتي راي ممتنعي هم ندادند. ما بايد از نزديكي مسكو و واشنگتن هوشيارتر بشويم و ميزان نگرانيهايمان هم افزايش يابد. افريقاييها ضربالمثلي دارند و آن، اين است كه دو فيل چه دوست باشند و چه در حال نزاع، علفهاي زير پايشان له خواهد شد. ما بايد دقت كنيم امريكا و روسيه چه در حالت دوستي و چه در حالت دشمني ميتوانند چالشهايي را براي ما ايجاد كنند.
در صورتي كه امريكا بخواهد برجام را نقض كند، روسيه مانع اين كار ميشود؟
مسكو عضوي از شركاي برجام است و در اين زمينه در كنار برجام خواهند بود و نه در مقابل آن ولي نبايد اميد ما تنها به روسيه باشد بلكه تكيهگاه ما بايد برجام و تمامي اعضاي ١+٥ باشد. در صورت نقض برجام از سوي امريكا، در مرحله آخر با تكتك كشورها براي حفظ برجام گفتوگو كنيم و سعي نكنيم در اين توافق چندجانبه تنها از تواناييهاي يك كشور بهرهمند شويم.
حمايت كشورهاي اروپايي از ايران چه در قالب بيانيههاي اتحاديه اروپايي و قطعنامه پارلمان اروپا و سفرهاي متعدد مقامهاي اروپايي به تهران تا چه اندازه ميتواند در عمل مانع از تلاشهاي ترامپ براي نقض برجام شود؟
اين اقدامات از سوي اروپاييها موثر هستند چراكه شكلدهي به افكارعمومي از سوي اتحاديه اروپايي ميتواند فضا را براي نقض يك تعهد محدود كند و به همين دليل، هرچه روابط ما با اروپا گستردهتر شود، ميدان عمل براي ترامپ و مخالفان برجام محدودتر ميشود. بيترديد بازگشايي دفتر اتحاديه اروپايي در ايران ميتواند در توسعه اين مناسبات راهگشا باشد. ممكن است عدهاي نسبت به اين بازگشايي ديدگاه مثبتي نداشته باشند و نگرانيهايي در اين باره وجود داشته باشد. اين مساله طبيعي است و دستگاههاي سياسي و امنيتي موظف هستند تا در رفع اين نگراني و جلوگيري از تحقق آنها عمل كنند ولي روي مثبت سكه را هم ببينيم. اين كار تودهني به مخالفان ايران است و نشاندهنده اهميت ايران براي اروپا و عزم اروپاييها براي همكاريهاي همهجانبه با ايران است. اتحاديه اروپايي فقط جنبه سياسي كه ندارد بلكه اهداف و دستوركارهاي مختلفي را هم پيش ميبرد. وقتي اين اتحاديه سطح روابطش را با بازگشايي دفتر و آوردن سفير ارتقا دهد، اين مساله ميدان عمل را براي مخالفان برجام محدودتر خواهد كرد.
تشديد تحريمهاي اوليه يا بهانه قرار دادن فعاليتهاي منطقهاي ايران در دولت ترامپ با توجه به كنگره تا دندان مسلح به جمهوريخواهان تا چه اندازه ميتواند دليلي غيرمستقيم اما موثر در نقض برجام باشد؟
تحريمهاي اوليه، تحريمهايي پيشاهستهاي هستند و ربطي به برجام ندارند. برجام اعمال تحريمهاي مجدد در اين عرصه را ممنوع كرده است ولي انگشت گذاشتن بر تحريمهاي اوليه يا تحت فشار دادن ايران به بهانههاي مختلف خود نقض برجام محسوب ميشود. اگر در اين چارچوب، تحريم جديدي با اين بهانهها وضع شود، ميتواند نقض برجام محسوب شود ولي اگر محدوديت به همان شكل پيشابرجامي باقي بماند، اين مساله از گذشته و نقض چنداني هم محسوب نميشود ولي متوجه باشيم تحريمهاي غيرهستهاي نيز با برجام ترك برداشتهاند و كارايي چنداني ندارند. در فضاي به وجود آمده ناشي از برجام اگر يك همكاري و اجماع داخلي نيز شكل بگيرد، اين تحريمها را هم ميتوان از بين برد و ناكارآمد كرد.